کتاب "کارکردگرایی" با تاکید بر روی علوم اجتماعی و ردیابیِ مختصاتِ آن در بین انبوهی از نظریات -از کلاسیک تا مدرن- آغاز شده است. بدین منظور نیکلاس نیکل از لحظۀ پیدایش جامعه شناسی به عنوانِ دیسیپلینی علمی، با این رویکرد همراه شده و ما را از مجرای دیدگاه های کنت، اسپنسر و نکتۀ اوج آن، یعنی دورکیم، با نوع هستی شناسی، معرفت شناسی و متدولوژیِ آن آشنا کرده است. همچنین آنچه در ادامه و در قرن بیستم با "کارکردگرایی" عجین شد، ذیل عنوانِ کلیِ "کارکردگرایی ساختاری" مورد بررسی قرار گرفته است. او با بررسی شاخه ها و سیر تطور این رویکرد، به آخرین دستاوردهایش در تبیین های اجتماعی و نزد نوکارکردگرایان پرداخته است. نیکل همچنین جهت آشنائی با مسیری که کارکردگرایی در فلسفۀ ذهن و روانشناسی به اهمّ این نظریات و متفکرانی که در این حوزه فعالیت داشتند، اشاراتی کرده است. کارکردگرایی هم در فلسفۀ ذهن و هم در علوم اجتماعی در مقاطعی با اقبال جریان های دانشگاهی به ویژه در امریکا قرار گرفته است و در ادامۀ مسیرِ خود، بعضاً تغییر شکل داده یا حتی کنار گذاشته شده است. آنچه اهمیت دارد میراث کارکردگرایی در علوم انسانی است که تا به امروز، حتی در رویکردهای مخالف و متفاوت با آن نیز، اثرات آن را می توان مشاهده کرد.